ویاناویانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

ویانا و ایلیا

مهندس گفتن دوقلوها به مامان و بابا

دیروز بعد از ظهر وقتی از سر کار برگشتم خانه ،ویانا و ایلیا هر دو گفتند مُهَِدس میکا سلام (یعنی مهندس ملیکا) و بعد شب هم که بابا وحید از سر کار برگشت باز هم هر دو گفتند مُهَدِس اَیید سلام (یعنی مهندس وحید) خلاصه با اون مدل صحبت کردنشان ما هم کلی خندیدیم و هم خستگیمان در رفت بعد متوجه شدیم مامانی فرشته در طول روز برای بچه ها توضیح میدهد که مهندس ملیکا و مهندس وحید هر دو رفته اند شرکت وقتی از سر کار برگشتند شما بهشون بِگید خسته نباشید ،این دو قلوهای من هم صحبتهای مامانی را ضبط کرده بودند
29 فروردين 1391

آبله مرغون گرفتن دوقلوها

صبح سیزده بدر بود که وقتی از خواب بلند شدیم متوجه شدیم ایلیا صورتش بیرون ریخته است بعد مامانی فرشته تماس گرفت که سیزده بدرتون مبارک باشه و هر چی ناراحتی امروز ازتون دور بشه که من با ناراحتی گفتم الان که صورت ایلیا بیرون ریخته و به جای بیرون رفتن باید به دکتر بریم مامانی گفت کمی صبر کنید شاید بهتر شد و ظهر به پارک سئول رفتیم ولی ٢ ساعتی آنجا بودیم و چون صورت ایلیا همانطوری بود طاقت نیاوردیم بلند شدیم و رفتیم دکتر ،دکتر گفت یا سرخجه است یا آلرژی ،چون الان فقط صورتش است و گفتند هیچ بوی عطر و اسپری و دود به بچه نخورد ولی تا فردا بهتر نشد و احساس کردم صورت ویانا هم همانطوری داره میشه ،بردم پیش دکتر خود بچه ها و ...
19 فروردين 1391

سال نو 91 مبارک باد

سلام به همه نی نی وبلاگی ها و دختر و پسر گلم بعد از ١٨ روز سال نو ٩١ بر ویانا و ایلیا و همه نی نی کوچولوها مبارک باشه امیدوارم سال خوبی همراه با سلامتی و موفقیت در کنار خانواده داشته باشید حتما بهتون خوش گذشته سیزده بدرتون هم مبارک باشه گلهای من اللهی که همیشه سبز سبز باشید امروز من بعد از ١٨ روز تعطیلی که در کنار ویانا و ایلیا بودم برگشتم سر کار باز هم مامانی آمده پیش دوقلوهای مامان امیدوارم امروز با بهانه گیری اذیتش نکنند چون ویانا و ایلیا دوباره به بودن مامان ملیکا در خانه عادت کرده اند ...
14 فروردين 1391

خرید میز و صندلی

ما متوجه شدیم بچه ها سر نشستن روی صندلی کوچک میزآرایش ویانا باهم دعوا میکنند یعنی دوست دارند صندلی را جلوی تلویزیون بگذارند و روی آن بشینند تصمیم گرفتیم برایشان یک میز و دو صندلی بگیریم تا بچه ها به عنوان میز و صندلی برای هر کاری که دارند ازش استفاده کنند وقتی برای خرید رفتیم یا میزها بزرگ بود یا صندلیها یا روی هر میز یک صندلی بود خلاصه با همفکری همدیگر تصمیم گرفتیم اون میز و صندلی که میز تحریر به حساب می آمد و سایزش از همه کوچکتر بود را بخریم و برای اینکه دعوا نکنند برای هر دو آنها یک شکل و یک رنگ خریدیم و خوب شد که این کار را کردیم چون به محض اینکه در خانه در یکی ار آنها را باز کردیم ویانا سریع گفت میز و صندلی منِ...
28 دی 1390
1